میراب سلسبیل
![]() تو را بس دوست می دارم نمی دانم دلیلش را دو دست تو دلیل عشق ؛گشایی هر دخیلش را سپهدار وعلمداری برای حضرت خوبی تو سقایی ومیرابی خروش سلسبیلش را
نشسته مادرت زهرا (س)گشوده بر غمت آغوش ببوسی یاس عترت را ؛کبودی جمیلش را رقیه بی عمو مانده تو ودریای اشکِ مشک کجا در وصف می گنجد غم وبغض طویلش را جهان از اسب افتاده امیدی نیست دنیا را دلم از قسمت گیتی گزین کرده رحیلش را (دو بخشی است بابا ؛نیزه بخشی ؛دشت بخشی اش عمو هم چند بخشی است ومی دانم دلیلش را... ) |
به پیشواز محرم می روم با یکی از غم انگیز ترین لحظه های کربلا؛مشک خالی شده ی آقا ابالفضل(س).
صاحب شعر با عظمت تر از آن است که در پای علمش قلم بزنم وشاید به همین دلیل هنوز توفیق سرودن شعر شیوایی برایشان نداشته ام سروده ی زیر با تکیه براختیارات شاعری در بحر رمل سروده شده است.
شاید اگر ارکان عروضی شعرم مبتنی بر اختیارات شاعری نبود شیواتر جلوه می کرد.به امید آنکه تا عاشورا سعادت سرودن ابیاتی استوار وروان با مضمون محرم وکربلا نصیبم گردد
این سروده تقدیم می شود به همه ی آنانکه مشک خالی آقا ابالفضل دلشان را به آتش می کشد.
حضرت عباس مشک تو همه دنیای من
ساحل آن مشک زخمی وسعت دریای من
ضجه می نوشم به یاد ناامیدی های مشک
مشک از تو اشک از من آخرین سقای من
ای ابو فاضل ؛علمدار دلم نام تو است
ما رایت غیرتو ای سرور ومولای من
با عمود آهنین بر ماه کوبیده کسی
ماه خونین است ؛غمگین ؛هرشب شبهای من
خم شده دیگر ستون خیمه ات میرآب نور
آسمان افتاده پایین بر غم ژرفای من
با رقیه مانده ام چشم انتظارت سالهاست
لحظه ی آخر تو تلقینم بده آقای من...















بنام خدایی که همیشه با ماست (ای کاش ما نیز همیشه با او باشیم)