چگونه جذاب و گیرا باشیم؟

۱ - ظاهری آراسته داشته باشید.
تمیز و مرتب باشید، هماهنگی و پاکیزگی شما، ناخودآگاه شما را جذاب می‌کند. بعضی از افراد براساس تصوری اشتباه برای جذاب شدن به زحمت زیادی می‌افتند و خود را به شکل‌های عجیب و غریبی درست می‌کنند. مهمترین مسئله این است که مرتب و هماهنگ و در عین حال ساده باشید. نامرتب بودن حتی حرفهای قشنگ‌، مثبت و تأثیرگذار شما را ضایع می‌کند. فرزندی که همیشه پدر و مادر خود را آراسته و با ظاهری مرتب می‌بیند، ظاهر آراسته فرد ناآشنا او را نمی‌فریبد. چون ممکن است جذب ظاهر آراسته کسی شوند که تأثیر منفی او از اثرات مثبتش به مراتب بیشتر باشد.

۲ - بیشتر سکوت کنید:
غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب‌تر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و به خطا می‌روند. سکوت‌، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. در سکوت‌، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلایی‌، جذب را سبب می‌شود. آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند از جذابیت خود می‌کاهند، حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر به واقع شما را عاقل‌تر و قابل اطمینان‌تر معرفی می‌کند و این زمینه‌ای مساعد برای صمیمیت بیشتر است‌. سکوتی سرشار از اعتماد به نفس سرچشمه صمیمیت است‌.

۳ - نرم و ملایم سخن بگویید:
هنگامی که نرم و ملایم صحبت می‌کنید افراد را جذب خود می‌کنید و به راحتی می‌توانید بر روی آنها تأثیر بگذارید. آدم‌های خشن و داد و بیدادی افراد مناسبی برای اطمینان کردن‌، نیستند.

۴ - فرد محترمی باشید:
بی‌احترامی به خود، به دیگران و بی‌احترامی و بی ادبی در کلام و رفتار همگی از جذابیت شما می‌کاهد. شما باید هم در ظاهر آراسته باشید و هم در باطن وارسته‌. افراد مؤدب و متین و محترم بی تردید جذابند و این جذابیت از درون موج می‌زند.
محترم و مؤدب و باشخصیت باشید، خواهید دید خود به خود جذاب می‌شوید.

۵ - زیاد شوخی نکنید اما بسیار تبسم کنید:
شوخی فراوان از انرژی ذهنی و جذابیت شما می‌کاهد چرا که شوخی فراوان به تدریج مرزهای لازم بین افراد را از بین می‌برد متبسم باشید که تبسم به چهره شما جذابیتی عمیق و ژرف می‌بخشد. در تبسم‌، سنگینی و متانت و جذابیت است‌.

۶ - قاطعیت یعنی جذابیت‌:

کسانی که شخصیت قاطعی دارند و هدفها و ارزش‌های معینی دارند، بی‌استثنأ می‌توانند افراد جذابی باشند. زیرا شخصیت‌هایی جذاب و تأثیرگذارند که بسیار مصمم هستند و اعتماد به نفس دارند. به دنبال اهداف مشخصی بودن و به آنها رسیدن اعتماد به نفس زیادی به ارمغان می‌آورد و جذابیت از وجود چنین شخصی موج می‌زند.

آسان بود، این طور نیست‌؟

فکر می‌کنم شما هم می‌توانید یکی از جذاب‌ترین و ماندگارترین‌ مردان و زنان باشید. اگر می خواهید دیگران عاشق شما شوند ، معطل نشوید دست به کار شوید!

اسرار نفوذ در دلها

نخست -آنکه ظاهرآراسته دربسیاری از مواردخیلی مفید است ولیکن درکارمحبوب شدن تاثیردردرجه اول نداردوحال آنکه اگر درتمیزی لباس وآراستگی آن بکوشید این البته در محبوبیت وغزیزشدن شما موثراست زنی که می خواهد محبوب شوهرش واقع شود مجبورنیست لباس فاخر بپوشد وبهترین وگرانترین عطرها وکرم ها رابه سروصورت خود بمالد بلکه اگر تمیز ومرتب باشد باهمان لباس ساده خانه نیز قادر است عزیز شوهرش شود بی گامن یک شخص عالی مثل خورشید نورافشانی می کند وجامه کثیف یا موهای ژولیده وپریشان وصورت ناشسته قادرنیست ازنورافشانی آن جلوگیری کند ولیکن چه اصراری هست که خورشید تابان شخصیت خود را باابر ژولیدگی بپوشانیم ؟زیرا ظاهر مانباید مخل تشعشع باطن ما باشد که هیچ بلکه باید به تلالو باطن وشخصیت درخشان ما کمک کند .بسیار اتفاق می افتد که از طرزلبا س پوشیدن افراد می توان به شخصیت آنان پی برد ودر مثل درباره لاابلیگری وبی ذوقی ویاذوق وشم هنری وحالت خود نمایی انها بدرستی داوری کرد هیچکس نمی تواند منکر این امر شود که ظاهر کسان در روابط اجتماعی آنان موثر است .ودر عکس العمل دیگران نسبت به آنان تاثیر می کذارد .با همه آنچه گذشت نقش ظاهر درمحبوبیت چندان زیاد نیست واهمیت آن در این است که معاشران درنخستین وحله برخوردازروی ظاهر ما درباره ما داوری می کنند واگر ظاهر ام زننده باشد ممکن است از ما داوری جوینده واین زحمت رتبه خود ندهند که با وجود ظاهر ناخوشایندمان باما معاشرت کنند تا بعداپی به شخصیت جالب ما ببرند .

دوم -آنکه برای کسب محبوبیت به تبسم وشادی نیاز داریم البته ناگفته پیداست که رفتار ما باید متناسب با مقتضیات واوضاع واحوالی که در ان هستیم باشد .مثلا ماهیچوقت انتظار نداریم که فلان رئیس اداره ای که برای نخستین بار به ملاقاتش می رویم قاه قاه باما بخندد وازاین قبیل .باری هرکدام از ما مثل این است که در هر مقامی که باشیم شرایطی در دور وبر خود پدید می آوریم مثلا شرایط دوروبر بعضی از مردم ناخوشایند است وآدمی رامی گریزاند وبر عکس شرایط عده ای دیگر گیرا ودلچسب است .اگر دلمان می خواهد که محبوب بشویم باید بکوشیم که فضای دوربر خود را گیرا جذاب سازیم مثل اهن ربایی که دوروبرش همه چیز را به خود جلب می کند وبرای این کار باید غرولند کردن پرهیز کنیم ودر اشخاص واشیاواحوال به دنبال چیزهایی بگردیم که موجب نشاط ما می شود .داشتن کنجکاوی وحساسیت نسبت بدانچه مردم درباره ما فکر می کنند وابراز علاقه واقعی در این خصوص از جمله چیزهایی هستند که ملال وخود خوری وسایر عواملی راکه مخل ومزاحم نشاط خاطر ماست از ذهن مادور می سازند .معنای وسیعتر نشاط وشادی این است که بچیزی علاقه داشته باشیم مثلا وقتی داریم نمایشی راتماشا می کنیم ویاباکسی مشغول صحبت هستیم ویاداریم کاری می کنیم ویابازی می کنیم شوروشوق ماازناصیه ورفتار ما پیدا خواهد بود .شور وشوق ونشاط مزبور به اطرافیان ما منتقل می گردد ومیان ما وآنها رابطه ای برقرار می سازد زیرااین دیگر به تجربه ثابت شده است که ادمهای پرشوروشوق بیش از افراد سردوبیحال کسان رابه خود جلب می سازند .

سوم -آنکه فروتنی یکی از شرایط اساسی کسب محبوبیت است کسانی که خودخواه هستند وپیوسته ارز برتریهای خیالی خود حرف می زنند وبدان می بالند کمتر ممکن است مردمانی محبوبی باشند .این بدان معنی نیست کهبرای محبوب شدن تا بدان جا خفض جناح وسکسته نفسی وفروتنی راافراط کنیم که به عزت نفس وغرورواعتماد به نفس ما لطمه واردآید .باید تاآنجا که امکان دارد کارهائی راکه به ما محول شده است به خوبی انجام دهیم ووقتی کار خود رابه خوبی به انجام رساندیم به ان افتخار کنیم اما در عین حال باید خود رااماده کنیم که از دیگران چیز یاد بگیریم وباصلاح اشتباهات خود بپردازیم تا نتایج آینده کار ما بهتر شود ادمیانی که به واقع چیز دان هستند کمتر متکبر وخودخواه از آب در می آیند .چون چنین کسانی بهتر از هر کس می دانند که معلوماتشان در نتیجه با مجهولاتشان چه اندازه ناچیز است شعر معروف که می گوید:

(تا بدان جا رسید دانش من که بدانم همی که نا دانم )

در واقع وصف حال این عده است همیشه به فکر چیز یادگرفتن باشیم یعنی از گهواره تا گور .گوش دادن به حرف دیگران محاسن زیادی دارد زیرا اطرافیان ما وقتی ببینند که ما به حرفشان گوش می دهیم تا چیز یاد بگیریم حس خودخواهی شان تسکین می یابد واین امر به محبوبت ما در میان آنان کمک خواهد کرد .بنابراین بدنیست در طی معاشرتهایتان بکوشید تا کسان رابصحبت کردن درباره اموری هدایت کنید که در آن خبره ومطلع اند .البته هر کدام ازما سلیقه های خاصی دراین زمینه داریم ولیکن فروتنی احترام به آزادی عقیده دیگران وجرمی نبودن وحق حیات برای دیگران قایل بودن ازجمله چیز هایی است که در هرکسی باید پیدا شود وریبائی گرائی خاصی خواهد داشت عوض آنکه به دیگران بگوئید که فلانی عقیده اش صددرصدغلط است بهتر است بگوئید عقیده شما رافهمیدم ولی فکر نمی کنید 000چه رعایت ادب به کسب وجهه شما در افرادکمک خواهد کرد .از اینها گذشته اگر میان مردم به منطقی بودن وخردمندی معروف شوید این خود از وسایلی است که شما رابه محبوبیت نزدیکتر می سازد .

چهارم -این است که دیگران رابیازمایید وبگذارید دیگران شما رابیازمایند .کمتر چیزی است که بیش از حقه بازی ودوروئی موجب انزجار انسان از دیگران شود منظورم این است وقتی که حس می کنیم فلانی قابل اعتماد نیست خیلی زود روابط خود رابااوقطع می کنیم .محبوبیت ما زمانی افزایش می یابد که دربین مردم به این صفت معروف شویم که پیوسته در فکر امتحان دادن وامتحان کردن معاشران خودهستیم .اشخاص مرتب دلشان می خواهد که دیگران آنها رابیازمایند البته چندان مطبوع نیست که حس کنید کسی دارد در خفارفتار وکردار وگفتارتان رابررسی می کند .مردم معمولا از کسانی بدشان می آید که به آنان بد گمان باشند ودر معاشرت باآنان جانب صراحت رارعایت نکنند وحال آنکه اگربدانند که داریم آزمایششان می کنیم به ما علاقه مند می شوند وبه محبوبیت ما افزوده می گردد.به همین دلیل نیز باید خودمان رااشخاصی نشان دهیم که ظاهر وباطنشان یکی است وچنین اشخاصی از هر امتحانی سربلند در می آیند وذیلا طریق سه گانه ای را که برای نشان دادن صداقت لازم است شرح می دهیم

اول -گفتار وکردارماباید باهم جوردربیاید یعنی اگر قولی دادیم یاادعایی کردیم باید بدان عمل کنیم وباصطلاح خودمان واعظ غیر متعظ نباشیم .پاره ای از مردم یاد کنم به وعده وفا می کنند ویاهیچگاه به وعده خود وفا نمی کنند البته اگر چنین اشخاصی به محبوبیت نرسند جای شگفتی نخواهد بود .

دوم -اینکه صداقت ویکی بودن ظاهر وباطن مازمانی برهمه آشکار خواهد بود که بدانند پشت سرشان از آنها غیبت نمی کنیم یعنی در غیابشان چیزی بگوییم که در حضورشان نمی گوئیم .غیبت هر چند که ممکن است از خبث نباشد ولیکن دشمن شماره یک محبوبیت شماست .

سوم -آنست که اشخاص بایدبه رازداری شماایمان آورند وقتی که از شما خواهش می کنند که رازشان رافاش نسازید جداوصمیمانه از این کار خودداری نمائید .این بود راههای سه گانه ای که هر کسی می تواند هم دیگران رابه مددآن یبازماید وهم به دیگران اجازه بدهد که اورابیازمایند .

چهارم -این است که تا آنجا که برایمان مقدور است از تشویق دیگران مضایقه نکنیم چه بدین وسیله عوض آنکه خود رابسازیم به ساختن دیگران اقدام می کنیم .وقتی که دیگران رابه خودشان خوشبین ساختیم به ناچار انها رابه خودکمان نیز خوشبین ساخته ایم روشن تر بگویم وقتی که مرتبا از دیگران انتقاد می کنیم بالاخره به جائی می رسیم که انها نسبت به خودشان بدبین می سازیم واین بد بینی سرانجام به خود ما بر می گردد وبه محبوبیت ما لطمه می زند .این طبیعت بشر است از آدمی که از و به شدت انتقاد کند خوشش نخواهد آمد .در کتاب ایوب در توراتست که یکی از برادرانش به اومی گوید(برادر سخنان حکیمانه توموجب شده است که عده ای به خود خوشبین وامیدوار شوند )مگر خود ما ازچنین کلمات حکیمانه ای در زندگی خصوصی خود سود نجسته ایم ؟پس این به دست ماست که باتشویق مردم به محبوبیت خود ونزدانان بیفزائیم چه یک سخن گرم وامید بخش نمی دانید چه تاثیر معجزه آسایی در التیام جراحات محرومان ودرماندگان ونومید شدگان دارد.به مصداق :

(تونیکی می کن ودردجله انداز که ایزددر بیابانت دهد باز )

هر کمک فکری که به دیگری بکنید از فواید ان برخوردارخواهید شد .شکسپیر برای کسب محبوبیت بهتر از این نیست که آدمی طوری مردم را تشویق کند که آنها احساس نمایند بر اثر ملاقات بااو به زندگی امیدوار تر وقوای انسانی خویشتن خوشبین تر شده اند .

پنجم -بالاخره این است که به مردم کمک کنید ممکن است عده ای بگویند که اگربه مردم کمک کنیم سوء استفتده خواهند کرد ولیکن به این بهانه نمی شود از کمک به مردم چشم پوشید .فراموش نباید کرد یکی از شرایط کسب محبوبیت این است که به مردم کمک کنیم وهم از انان کمک قبول کنیم .یکی از مشکلات کار این است که بعضی از مردم نه تنها از کمک های ما سوءاستفاده نمی کنند بلکه از پذیرفتن کمک نیز بیزارند .برای احتراز از این مشکلات باید به نحوی رفتار کنیم که مردم تصور نکنند که کا راه می رویم تا به مردم کمک کنیم .بدنیست قصه مردسامری رااز تورات در اینجا نقل کنم :حضرت عیسی در جواب عده ای از مردم که از اوسئوال می کردند چگونه به مردم کمک کنیم فرمود :روزی مردمحترمی در بیابان بیت المقدس اسیر دزدان شد ودزدان زخمی به او زده واورا کناری گذاشته پا به فرارگذاشتن عده ی زیادی از مردم که پاره ای از آنها اهل دین نیز بودند از کنار او رد شدند بدون آنکه توجهی به اوکنند تا آنکه مردسامری که هیچ داعیه ای هم نداشت از آنجا عبور می کرد که چشمش به آن مرد زخمی افتاد بیدرنگ به بیمارش همت گماشت ومرهمی برزخمش گذاشت (منظور حضرت مسیح این بودکه آدمی هر وقت که فرصت کمک پیش آید باید کمک کند نه اینکه کمک به دیگران راحرفه خود سازیم )

 

چگونه با دیگران ارتباط موثر برقرار کنیم؟

 

چگونه به استراتژي ديگران پي ببريم :

استراتژي به معني "تركيبي از عواملي چون انواع تصورات دروني، كيفيتهاي حسي لازم و ترتيب اين عوامل است كه ما را به نتيجه معيني مي رساند." كليد موفقيت ما در كشف استراتژي ديگران اين است كه بدانيم افراد تمام اطلاعات لازم مربوط به استراتژي خود را بصورت كلمات، حركات بدن حتي با حركات چشم و ايما و اشاره به شما انتقال مي دهند.قبل از اينكه بتوانيد استراتژيهاي ديگران را دريابيد، لازم است كه بدانيد هريك از علائم، بازگو كننده چيست؟ دو راه براي يافتن درك صحيح از مردم و استراتژي آنها ذكر شده است :

· نظر متعادلي نسبت به ديگران و خودتان پيدا كنيد ضمن تماس با ديگران اين نكته را مورد توجه قرار دهيد كه ديگران انسانهاي مهمي هستند ولي به خاطر داشته باشيد شما هم انسان با ارزش و مهمي هستيد.

· نگرش عاقلانه اي نسبت به ديگران اتخاذ كنيد سعي كنيد با ديدي عاقلانه به رفتار و كردار و نظريات ديگران، نگاه كنيد. عده اي خواهان رشد شما هستند و عده اي ممكن است به شما حسد بورزند، آماده ضربه خوردن از طرف حسودان باشيد.

ترس از مردم ترس بزرگي است ولي راه غلبه بر آن اين است كه درك درستي از مردم داشته باشيد و از آنها شناخت كافي پيدا كنيد، ملاحظه خواهيد كردكه واقعاً اينگونه نيست وخواهيد توانست بر ترس خود از آنها غلبه كنيد.

امام صادق مي فرمايند :" مي خواهيد بدانيد ديگران نسبت به شما چگونه قضاوت مي كنند به خود بنگرديد كه نسبت به آنها چگونه نگاه مي كنيد."

ايجاد ارتباط موثر با ديگران :

ارتباط به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است،اما بعضي از مردم در اين زمينه دچار گرفتاريهايي ميشوند، علت اصلي گرفتاريهاي آنها در برقراري ارتباط با يكديگر،اين است كه هر كدام به شيوه خود با ديگران ارتباط برقرار ميكنند.

"ارتباط موثر با ديگران، نياز به خلاقيت دارد."

هر يك از ما در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي به سر مي بريم. اگر از شيوه مورد علاقه شخص مخاطب خود استفاده كنيد و خود را در سطح ديگران قرار دهيد و از زبان آنها براي انتقال نقطه نظرهاي خود استفاده نماييد، او به اقدام و خواسته شما پاسخ مثبت خواهد داد و اغلب به نتيجه دلخواه مورد نظر خود يعني ارتباط موثر خواهيد رسيد.

در بحث ايجاد ارتباط و چگونگي برقراري آن، متقاعد نمودن ديگران، هنر بدست آوردن حمايت و همكاري افراد و فرآهم آوردن شرايطي كه افراد بتوانند مطابق ميل و خواسته شما رفتار كنند، عناصري اصلي و تعيين كننده هستند.

راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان :

ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از :

الف) به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد

يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه" گوش دادن" توسط "كارل راجرز" در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي 1940 و 1950 مورد توجه قرار گرفت. "راجرز" به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد :

"ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند" بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است.

در رابطه با همگام شدن و همزباني روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.

اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد "چرا" است، اما كلمه پرسشي "چرا؟" نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه"چرا دير كردي؟" يا "چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟" مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد.

راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي "چه" است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.

در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با "چه؟" شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با "چرا؟" شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با "چرا؟" اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.

در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:

¨ با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.

¨ با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.

¨ در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.

¨ اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.

ب ) چگونه سخن گفتن را بياموزيد

اين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.

رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:

¨ در سخن گفتن شتاب نكنيد.

¨ موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.

¨ جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.

¨ گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.

¨ اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.

¨ در برابر ترشروترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.

¨ در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.

¨ در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.

ج) همگام شدن راهي براي ايجاد ارتباط موثر

يكي از قديميترين شيوه هاي ايجاد ارتباط موثر را "ميلتون اريكسون" ارائه داده است، او مشهورترين پزشك متخصص هيپتونيزم بود و مي توانست بر مقاوم ترين بيماراني كه ساير روان درمانگرها توان خواب كردن آنان را نداشتند غلبه كند. روش مورد استفاده " اريكسون" را "همگام شدن" ناميده اند.

در اين مضمون براي همگام شدن با بيمار در موضع او قرار ميگيريد و تا حدي كه موافق هستيد با او هم راي و همصدا ميشويد. همگام شدن روش ويژه اي براي برقراري ارتباط موثر با اشخاص است. در اين روش با جلب دوستي ديگران به آنان كمك مي كنيد.

همگام شدن با ديگران روشهاي مختلفي دارد. مي توانيد با روحيه، با زبان بدن و انگاره هاي سخن وري او(لحن صدا و بلندي و كوتاهي آن و كلمات و عبارات و تصاويري كه شخص از آن استفاده مي كند)و يا باورها و اعتقادات اشخاص همگام شويد. هرچه دامنه درك و رفتار شما وسيعتر باشد، ساده تر مي توانيد با انواع طرز رفتار ديگران و يا انواع تيپهاي شخصيتي آنان كنار بياييد.

با روحيه ديگران همراه شويد

هر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند.

درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند.

دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد.

به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. "ويليام جيمز" در اين مورد مي گويد:"به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم."

او در ادامه مطلب مي گويد:" بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد."

اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشدو در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد.

اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:"وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني."

همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.

همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.

بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمند

افراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه "رابرت سومر"پروفسر روانشناس مي گويد:" اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند." حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد. بر همين اساس انسانها را به دسته هاي زير تقسيم كرده ايم:

الف- اشخاص پديداري(تصويري)

اين افراد دنياي رواني خود را بر اساس تصاوير و فضاسازي تنظيم مي نمايند. اين افراد فضا را دوست دارند و دوست داراند كه با شما ارتباط نزديكتري داشته باشند و بيشتر تعامل شخصي را دوست دارند. اين افراد از واژه هايي مانند من تصور ميكنم، فضاي اجتماعي اينگونه به نظر مي رسد و... استفاده كرده و اغلب در انتهاي جلسات مينشينند.

ب- اشخاص احساسي(همجواري)

دنياي رواني خود را با احساسهاي دروني و بيروني ترسيم مي كنند و واژه هاي احساسي مانند دوست دارم، احساس مي كنم و... بيشتر استفاده مي كنند. از نظر ارتباط خيلي به شما نزديك مي شوند هرچند كه ممكن است فكر شود حالت تهاجمي دارند و بيشتر ميز و صندلي خود را نزديك به شما مي گذارند و در جلوي جلسات مي نشينند.

ج- اشخاص شنيداري(صوتي)

اين افراد دنياي رواني خود را با صداها دارند.آنها به چشمان مخاطب خود نگاه نمي كنند و گوش خود را ميزان كرده اند. ضمن مكالمه يا ارائه يك مطلب ممكن است به نقطه ديگري نگاه كنند، زيرا آنان با گوش فرا دادن سعي به گرفتن مطالب مينمايند. قصد بي ادبي و بي اعتنايي ندارند و سعي ميكنند آنچه گفته مي شود را بفهمند. اين افراد بجاي خوب فهميدي ميگويند خوب شنيدي و از زير و بم صدا خوششان مي آيد.

د- اشخاص ارقامي(زباني)

اين گروه تركيبي از سه دسته پيشين هستند. آنان قبل از اينكه بتوانند دنياي رواني خود را ترسيم كنند، مجبورند دريافتهاي خام حسي را به يك زبان خاص، از طريق كلمات، اعداد يا علايم كامپيوتري منتقل نمايند. آنها دوست دارند اطلاعات مكتوب و به سبك منطقي به آنان ارائه شود، واژه ها بايد تعريف شده باشند و از نظر املائي، علايم نقطه گذاري، دستوري، حواشي و صفحه بندي درست باشد و همچنين عناوين، پاراگرافها و فواصل كوتاه را در نگارش دوست دارند. براي جلب توجه آنها كافيست بخشهايي از پيام بصورت 1- 2- 3 و يا الف- ب- ج تنظيم شود.

چگونه شرايطي فراهم آوريم كه ديگران ما را درك كنند

وقتي از شيوهء مورد علاقه شخص مخاطب خود و اطرافيان استفاده مي كنيد، آنها به اقدام و خواستهء شما پاسخ مثبت ميدهند. ممكن است مجبور باشيد كه كمي بيشتر تلاش كنيد، اين تلاشي ارزشمند است كه به اجرا و انجام آن مي ارزد، زيرا در وقت و نيروي آينده شما صرفه جويي مي كند . شخص مخاطب شماو اطرافيانتان نيز از اقدامي كه كرده ايد استقبال خواهند كرد زيرا مي فهمند كه براي تماس با شما از چه شيوهاي بايد استفاده كنند تا آنها را به نتيجه دلخواهشان برساند. يكي از بهترين راههاي كسب اطلاع در اين زمينه كه مخاطب شما چه روشي را مي پسندد اين است كه از او مستقيما سوال كنيد و نظرش را جويا شويد در مواقعي كه اطلاع يافتن از روش برقراري ارتباط با اطرافيان و مخاطبان دشوار به نظر مي رسد، بهتر است از روش آزمايش و خطا استفاده كنيد. به عبارت ديگر اگر ندانيد كه آنها از ميان انواع شخصيتهاي ارتباطي ديداري ،شنيداري،احساسي، ارقامي كدام را بيشتر مي پسندند، مي توانيد در فواصل صحبتها با او گاهي لحظه اي مكث كنيد و از او بپرسيد : ( آيا اين نقطه نظر را قبول داريد؟)،(آيا مي توانيد خود را ببينيد كه به اين روش كار ميكنيد؟) يا ( اين مطلب به نظرتان چگونه است؟)،....

اگر نتوانيد پاسخ مورد نظرتان را دريافت كنيد به روش ديگري متوسل شويد. مثلا از روش ديداري به روش شنيداري روي آوريد و اگر روش شنيداري خواسته شما را برآورده نساخت ، از روش احساسي استفاده كنيد.

يكي از اشتباهات رايجي كه اشخاص مرتكب مي شوند اين است كه وقتي از مخاطب خود جواب مساعد نمي گيرد، فورا فرض را بر اين مي گذارند كه روش مورد استفاده آنان مناسب نبوده، حال آنكه در واقع ممكن است روش مورد استفاده آنان مناسب بوده باشد و خود آنان نتوانسته اند به شكل مناسب و حساب شده از روش مورد اشاره استفاده كنند. در واقع تقصير از خود شخص است كه نمي تواند با مخاطب خود ارتباط سازنده و مؤثر برقرار كند. با داشتن انعطاف در سبك رفتاري مي توانيم از يك شيوه ادراكي به شيوه ديگر روي آوريم، مي توانيم به اشخاص بيشتري دسترسي پيدا كنيم و آنان نيز به نحو بهتري از خواسته هاي ما آگاه مي شوند. اين كار به ما امكان مي دهد كه همكاري و حمايت آنان را جلب كنيم.

مردم را دوست داشته باشيد

موفقيت هر شخصي به حمايت ديگران بستگي دارد پس مردم را دوست داشته باشيد تا شما را دوست داشته باشند و از شما حمايت كنند. شما در انجام كارهايتان به حمايت و پشتيباني آنها نياز داريد، زيرا برخي از كارها فقط با همكاري ديگران امكانپذير خواهد بود. ولي در اين مورد همواره به ياد داشته باشيد كه با چه كساني ارتباط داريد و چه كساني از شما حمايت مي كنند.

هنر شناخت و ارتباط با افراد با تملق ها و چاپلوسيهاي رايج بسيار متفاوت مي با شد. برخي سعي دارند با تملق به اهداف خود دست يابند. تملق يقينا تباه كننده هر رابطه مپبت است. همكاري با ديگران مستلزم شناختي عميق از شخصيت آنهاست واز اين طريق است كه به اطلاعاتي دست مي يابيدو در مذاكرات و مباحثات به كارتان خواهد آمد.

رعايت نكات زير از شما مصاحبي صديق و مطلع مي سازد:

• سعي كنيد روحيه اطرافيان خود را خوب بشناسيد.

• با آگاهي از قلق ها وشيوه هاي مورد پسند مخاطب خود، هيچگاه درايجاد ارتباط و گفتگو با او، درگير نخواهيد شد.

• براي ايجاد رابطه اي سالم با طرف مخاطب هرگز از حربه تهديد و گوشه و كنايه استفاده نكنيد، بهترين راه نرمش، حوصله و دقت در طرز فكر طرف مقابل است.

اصول زير را بكار گيريد زيرا باعث مي شود مورد حمايت قرار گرفته و شما را آسان تر به اوج موفقيت برسانند:

· سعي كنيد اسامي افراد را به خاطر بسپاريد. اين نشان مي دهد به آنها اهميت مي دهيد.

· فرد راحتي باشيد تا هيچكس در معاشرت با شما احساس ناراحتي و اجبار نكند.

· اين اعتقاد را در خودتان تقويت كنيد كه " هرچه پيش آيد، خوش آيد" در اينصورت هيچ چيز نمي تواند آرامشتان را بهم بزند. اين به شما كمك مي كند كه براي مقابله با هر موقعيتي همواره آماده باشيد.

· خودپرست نباشيد و بيهوده تظاهر نكنيد كه به همه چيز آگاهي داريد، به يادداشته باشيد عالمان متواضع ترند.

· خصوصياتي را در خودتان پرورش بدهيد كه جالب توجه باشد و مردم در معاشرت با شما به برداشتهاي ارزشمندي برسند.

· شخصيت خودتان را زير ذره بين ببريد، تا بتوانيد عوامل " ناهنجار" را از آن خارج كنيد. زيرا هممين عوامل ناهنجار منفي هستند كه باعث دور شدن ديگران از اطراف ما مي شوند.

· صميمانه وباروحيه سعي كنيدخودتان را ازشر سوء تفاهم ها خلاص كرده وگلايه ها را از ذهنتان بيرون كنيد.

· آنقدر دوست داشتن افراد را تمرين كنيد كه اين كار به صورت يك عادت ثانويه در شما درآيد.

· هميشه از فرصتهايي كه براي تيريك گفتن يا احساس همدردي در غم، اندوه و ناكاميهاي افراد پيش مي آيد استفاده كنيد. و سعي كنيد اين كار را در همان زمان خودش انجام دهيد و به آينده موكول نكنيد.

· به مردم قدرت روحي بدهيد تا محبت بي ريايشان را نصيبتان كنند.

به كار بردن بعضي عبارات، در ديگران ايجاد مقاومت مي كند و سبب از دست دادن حمايت ديگران مي شود. سه عبارت است كه در هنگام محاوره و ايجاد ارتباط با ديگران مي توان به كار برد، بطوريكه هم احترام طرف مقابل را حفظ كنيد و هم مطلب خود را منتقل سازيد:

· با شما موافقم

· نظر شما را تحسين مي كنم

· به عقيده شما احترام مي گذارم

برداشت و باور:

اغلب مسائل ارتباطي ريشه در برداشت مردم از واقعيتها دارد، هركسي دنيا را به زعم خود معني ميكند و برداشتها و استنباطهاي ما مي توانند منجر به "تضاد شخصيت" و يا "فروپاشي ارتباط " شوند. حل و فصل مسائل استنباطي دشوار است، زيرا همه معتقدند كه دنيا به همان شكلي است كه آنها استنباط مي كنند و در واقع اين اشخاص مي گويند "اگر با من مخالفت كني، خود به خود در اشتباهي زيرا ترديد ندارم كه حق با من است"، اگر افراد بدانند كه مشكل اصلي در ارتباط برداشت آنها از واقعيتهاست، اغلب مشكلات ارتباطي حل و فصل مي شوند.

نگرشها و رفتارها :

براي ايجاد ارتباط بهتر به نگرشهاي ويژه اي احتياج داريم.

نگرشها :

• به تو ايمان دارم، صميميت تو را مورد ترديد قرار نمي دهم.

• به روابطمان بها مي دهم و مي خواهم اختلافاتمان را بر طرف كنم.

• من حرف حساب را مي پذيرم و به راحتي تغيير مي كنم.

رفتارها :

• گوش كنيد تا بفهميد.

• حرف بزنيد تا شما را بفهمند.

• از موارد مورد توافق شروع كنيد و به تدريج به موارد مورد اختلاف برويد.

وقتي اين سه نگرش در شما ايجاد شد، تقريباً تمام مسائل استنباطي را مي توانيد حل كنيد. وقتي فردي اين موضوع را درك كند طرز سخنش را تغيير مي دهد به جاي اينكه بگويد "همانطور است كه من ميگويم"مي گويد : "من چنين نظري دارم" به جاي "من درست مي گويم" مي گويد : "به نظر من..." يا به "اعتقاد من..." يا " آنطور كه من استنباط مي كنم..." وقتي اين چنين با ديگران برخورد مي كنيم در واقع به آنها مي گوييم" تو هم مهم هستي و حق داري احساسات و نظراتت را مطرح كني." وقتي ديگران در مورد ما قضاوت مي كنند يا نظر ديگري دارند، مي توانيم به آنها بگوييم " شما طور ديگري به مساله نگاه مي كنيد مايلم بدانم شما چه استنباطي داريد".زمانيكه با نظر كسي مخالفيم به جاي گفتن "من درست مي گويم و تو در اشتباهي" مي توانيم بگوييم "من طور ديگري فكر ميكنم. بگذار نظرم را با تو در ميان بگذارم."

كلمات و مناسبات :

بعد مهم در برقراري ارتباط، رابطه است. بسياري از مشكلات از ارتباط ناشي مي شود. وقتي روابط خوب نيست بايد مراقب كلماتي باشيم كه به كار مي بريم در غير اينصورت ممكن است سوء تفاهم ايجاد شود. وقتي روابط خوب نيست طبيعتاً افراد به هم سوء ظن پيدا مي كنند و اعتمادشان را به يكديگر از دست مي دهند و به جاي توجه به نيت و منظور گوينده به عبارات او استناد مي كنند و حرفهايشان را به حساب توهين مي گذارند.

از سوي ديگر وقتي روابط هماهنگ باشد، حتي بدون كلمه هم مي توانيم ارتباط برقرار كنيم وقتي اعتماد و احساس خوبي جاري باشد نيازي نيست مراقب كلاممان باشيم.مي توانيم در صورت تمايل لبخند بزنيم يا نزنيم و با اين حال منظورمان را مخابره كنيم و به تفاهم برسيم. وقتي روابط حسنه نيست حتي يك فصل كلمه براي مخابره پيام كافي نيست زيرا معاني را نميتوان در كلمات يافت، معاني در اشخاص هستند.

نكته مهم در ارتباط موثر رابطه شخص با شخص است، به محض اينكه با كسي اينگونه ارتباط برقرار ميكنيم در يكديگر اعتماد و اطمينان به وجود مي آوريم. در همين زمينه ببينيد كه ملاقات خصوصي مديران با كاركنان و صحبت خصوصي با يك مشتري يا موكل تا چه اندازه اهميت دارد.

نقشه و قلمرو :

ايجاد روابط هماهنگ و رسيدن به تفاهم متقابل مي تواند دشوار باشد، همه ما در دو دنيا زندگي ميكنيم. يكي دنياي خصوصي ذهني كه در سر ماست و ديگري دنياي عيني كه بيرون از ما قرار دارد. ميتوانيم اولي را نقشه هاي شخصي و دومي را قلمرو در نظر بگيريم.

هيچ كس نقشه صد در صد كامل و بي كم و كاستي از قلمرو و يا دنياي عيني و حقيقي ندارد، هر ا ز گاهي تجاربي پيدا مي كنيم كه استنباط يا نقشه ذهني ما از قلمرو يا از جهان عيني را تغيير مي دهد. وقتي اين اتفاق مي افتد، رفتارمان تغيير ميكند و استنباط جديدي پيدا مي كنيم. در واقع سريع ترين راه تغيير رفتار يك شخص اين است كه نقشه يا قالبهاي استنباطي او را تغيير دهيم و اين كار ميسر نيست مگر اينكه به آن شخص نقش يا مسئوليت جديدي واگذار كنيم ويا او رادر موقعيت متفاوتي قرار دهيم.

مهارت و امنيت :

مهارتهاي ارتباطي شبيه يك كوه يخ شناور هستند، بخش كوچكي از كوه يخ شناور كه از آب بيرون آمده سطح مهارت ارتباط است. توده عظيم كوه يخ كه پنهان از ديد ماست سطح عميق تري را در بر گرفته است مي توانيم اين سطح را مبناي امنيت شخصي در نظر بگيريم، براي اينكه بهبود بلند مدت معني داري در توانايي برقراري ارتباط خود ايجاد كنيم بايد به دو سطح مهارت و امنيت توجه داشته باشيم.

ارتباط موثر مستلزم مهارت است، براي بهبود مهارتهاي ميان فردي بايد تمرين كرد و احتياج به صرف وقت دارد ولي متاسفانه بعضي ها اصلاً علاقه اي به آموختن مهارتهاي جديد ندارند و نمي خواهند در مقام بهبود مهارتهاي همدلانه باشند.

گوش فرادادن با تمام وجود به گفته ديگران به امنيت خاطر بسيار زيادي احتياج دارد، آسيب پذيريهاي انسان را بروز ميدهد. ممكن است تغيير كنيم و اگر در اعماق وجود خود احساس عدم امنيت كنيم جرات تغيير يافتن را به خود نخواهيم داد و خيليها از دور نماي تغيير وحشت دارند. اگر در اثر گوش دادن همدلانه تغيير كنيم و يا تحت تاثير قرار بگيريم بايد بتوانيم بگوئيم كه : "اشكالي ندارد، تفاوت چنداني ايجاد نمي كند." زيرا اعماق وجود ما بدون تغيير باقي مانده است. در اعماق وجود ما مجموعه ارزشها و احساساتي وجود دارند كه خويشتن حقيقي ما را نشان مي دهد.احساس ارزشمندي كه مستقل از رفتار ديگران با ماست اين خويشتن مخدوش نشدني هويت واقعي ماست.

منطق و احساس :

ارتباط موثر ايجاب مي كند كه به زبان منطق و احساس صحبت كنيم، زبان منطق و زبان احساس دو زبان متفاوت هستند و در اين ميان زبان احساس و عاطفه بسيار قدرتمندتر و انگيزه بخش تر است. به همين دليل است كه مي گوييم بايد با تمام وجود يعني ابتدا با چشمان و با دل گوش كنيم و بعد از گوشهايمان براي شنيدن استفاده نماييم.

براي ابراز موثر نقطه نظر خود بايد نظرات ديگران را درك كرد.

همدردي و همدلي :

توجه با تمام وجود ، حضور داشتن كامل، خود را به جاي ديگران گذاشتن و از دريچه چشم آنان نگاه كردن مستلزم شجاعت، شكيبايي و احساس امنيت خاطر است، به معناي آمادگي براي يادگرفتن و تغيير كردن است، به معناي رفتن به اذهان و دلهاي ديگران به منظور نگاه كردن از زاويه ديد آنان است. بدين معنانيست كه احساس آنها را داشته باشيد،اين همدردي است. بلكه منظور اين است كه احساس آنها را درك كنيد و ببينيد كه چگونه به دنيا نظر مي كنند، اين همدلي است. همدلي شما را پذيرا، باز و گشوده نگاه مي دارد، ديگران احساس مي كنند كه چيزي مي آموزيد. به اين نتيجه مي رسند كه نفوذ پذير هستيد. براي نفوذ بر ديگران ، آنها ابتدا بايد به اين نتيجه برسند كه ميتوانند روي شما نفوذ كنند.

وقتي گوش دادن را مي آموزيم و براي فهميدن تلاش مي كنيم ، درباره ارتباط به درك تازه اي مي رسيم. به اين نتيجه مي رسيم كه استفاده از ذهن براي غلبه بر دل تلاشي بيهوده است. به اين نتيجه مي رسيم كه كه با دو زبان روبرو هستيم، يكي زبان منطق و ديگري زبان احساس و اينكه اشخاص بيش از آن مقدار كه فكر مي كنند از روي احساس خود حرف مي زنند، به اين نتيجه مي رسيم اگر ميان اشخاص احساس خوبي وجود نداشته باشد، تحت تاثير موانع احساسي نمي توانند به زبان منطق با هم حرف بزنند. ارتباط موضوعي مربوط به اعتماد كردن به ديگران و پذيرفتن آنهاست و پذيرفتن عقايد و احساسات آنهاست. پذيرفتن اين حقيقت است كه آنها متفاوت از ديگران هستند و اينكه خود را بر حق مي دانند.