تقدیم به همه خوبان!!





لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی
و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی،
فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی
، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی،
گوگل و ایمیل و فلان را بیخیال شوی
، با خانواده ات دور هم بنشینید،
یا گوش به درد دل رفیقت بدهی
وببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی
به یک انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی،
انسان باشی ببینی میشود یا نه؟
و بالاخره لازمست گاهی از خود بیرون آمده
و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی که سالها سپری شد
تا آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟


ما نمی توانیم دیگران را مجبور کنیم تغییر کنند.تنها می توانیم فضای ذهنی مثبتی به آنها پیشنهاد کنیم که اگر دوست دارند،تغییر کنند.
اما نمی توانیم دیگران را وادار به تغییر کنیم یا به جای آن ها دست به کار شویم.هر انسانی در این سیاره است تا درس های خودش را تجربه کند،و اگر ما درس های دیگران را تنظیم کنیم،آن ها به آنچه نیاز دارند نخواهند رسید.
تنها کاری که می توانیم انجام دهیم عشق ورزیدن به آنها ست.به افراد اجازه دهید خودشان باشند.بدانید که حقیقت همیشه در درون آنان است و اینکه آن ها تنها زمانی می توانند تغییر کنند که خودشان می خواهند.
نکته:
خودتان را مشغول شفا دادن دیگران نکنید.
تلاش ذهنی تان را برای شفای خودتان به کار گیرید.
این کار برای اشخاصی که در اطراف شما هستند از هر چیز دیگری بهتر است.


١_ماجرا جو باشید،اما سر دار و ندارتان شرط نبندید.
٢_کار،را با اعتماد به دیگران آغاز کنید.
٣_با مهره های قوی خود بازی کنید.
۴_بیش از آنچه می گیرید،پس بدهید.
۵_متناسب و سلامت شوید و این حالت را حفظ کنید.
۶_در برقرار کردن ارتباط و اطلاع رسانی مهارت یابید.
٧_در کار و صنعت واقعی خود گام بردارید.
