روایتی کوتاه از کــــــوروش بـــــــــزرگ
وقتی کوروش دوست لنگ خود مهرداد را خواست تا امور مالی را به او سپرد و مسائل
حکومتی را به گوبارو تفویض نمود و کمبوجیه فرزند خود را در راس حکومت بابل قرار
داد.سپس پنج هزاران را از سربازخانه های راحت خود احضار نمود و رو به بیابان غربی
حرکت کرد تا به ایالت جدید خود رسیدگی کند.
...

در این رسیدگی فرستادگان فنیگی که بر عرابه های سبک با بار و بنه آمده بودند خود
را به پای کوروش انداختند و بردگان آنان هدایایی نادر در حضورش فرو نهادند.این هدایا
عبارت بود از ظروف شیشه ای الوان رنگین کمان و کاسه های مفرغی و کوزه های
مسی که نقش شیر بر آن حک شده بود.و نیز مجسمه حیوانی با کله انسان، و برای
جلب توجه کوروش، مجسمه ای بالدار لاجوردی شبیه به بالدار هخامنشی که اصلش
کار مصر بود.و هفت دختر زیبا به او تقدیم داشتند که از مصر و حبشه و جزایر کریت و
دلوس و از یونان برگزیده شده بودند.این دختران خود هدایایی را مانند آینه های
سیمین،بخوردان،چراغ های مرمری حمل می کردند تا بیشتر اسباب خشنودی خاطر
پادشاه را فراهم سازند.فنیگی ها امید داشتند که منظره دختران زیبا، پادشاه
هخامنشی را تحریک کند مگر به فتح اراضی موطن آنان در غرب بیفتد.
کوروش به آن منظور پی برد و به هر یک از دختران ارمغانی داد و در آن میان به دختر
کریتی که چهره ی سفیدش از میان زلف سیاهش جلوه می نمود،بیشتر نگاه
کرد.سپس آنان را به صاحبان برده مسترد داشت و گفت:
((حقیقت این که من از زیبایی اینها می ترسم.خوب گفته اند که زیبایی از
صداقت می آید.البته پادشاهی مانند من نباید بترسد.))
پس از این کلمات،فرستادگان فنیگی را با ضرب المثلی دیگر بیشتر متحیر ساخت و آن
این بود:
((تخت حکومت را برای دروغگو ساخته اند ولی اگر دروغ های او بر او چیره
شود،به صورتش تف می کنند!))
فنیگی های ساده،به عقل او و جلال تختگاه او آفرین خواندند و از مقصود او از آن گفته
ها پرسیدند.در جواب گفت:
((من ترجیح می دهم حقیقت را بگویم!))
کتاب کوروش کبیر (هارولد آلبرت لمپ ص 304/305)
توماس جفرسون، نویسنده، فیلسوف، باستان شناس، بنیان گذار دانشگاه ویرجینا، و
سومین رییس جمهور آمریکا، که از شیفتگان کورش بود و بخشی از نظريات نقل شده از
کورش پيرامون «کشورداری خردمندانه» الهام بخش او در نوشتن متن بیانیه ی استقلال
آمریکا شد، نیز نمی دانست که سالیانی پس از مرگ اش سندی از زیر خاک های بابل
تاریخی بیرون خواهد آمد که تایید مستندی بر توجه او به این شخصیت بزرگ تاریخی خواهد
بود.
در واقع با کشف کلمات او بر کتیبه ای گلین بود که چهره ی اصلی کورش بزرگ، به سان
خورشیدی درخشید و جایگاه او را، به عنوان اعلام کننده ی اولین منشور حقوق بشر، به
ثبت رساند.

 بنام خدایی که همیشه با ماست (ای کاش ما نیز همیشه با او باشیم)
	  بنام خدایی که همیشه با ماست (ای کاش ما نیز همیشه با او باشیم)